پایگاه خبری عصر یاس - Super User
Super User
Notice: Undefined property: Joomla\CMS\Object\CMSObject::$description in
/home/asreyas/domains/asreyas.ir/public_html/templates/jm_news3/html/com_k2/templates/default/user.php on line
0
افشاگری هادی عامل از دلیل حضور حسن یزدانی در بازیهای آسیایی با وجود مصدومیت؛ تامین مخارج عروسی!
هادی عامل، گزارشگر و کارشناس کشتی در پاسخ به این سوال که فوتبالیستها پاداش میلیاردی میگیرند، اما چرا حسن یزدانی، کشتیگیر پرافتخار ما باید برای ۹۰۰ میلیون جایزه بازیهای آسیایی سلامتیاش را به خطر بیندازد، گفت: من خیلی ظریف گفتم که شأن و شخصیت پهلوانمان زیر سوال نرود اما اگر بخواهیم با صداقت بگوییم مهمترین علت رفتن او به مسابقات همین پاداش گرفتن بوده است.
حسن آقا میخواست بعد از این مسابقات ازدواج کند و ازدواج هم هزینه دارد و هر که بامش بیش برفش بیشتر و خانواده محترم عروس خانم هم از قهرمان دنیا توقعاتی دارند.

دبیرخانه شورای امنیت سازمان ملل با ارسال یادداشتی به کشورهای عضو سازمان ملل متحد، پایان رسمی مقررات بندهای ۳، ۴ و ۶ ضمیمه ب قطعنامه ۲۲۳۱، شامل آزمایش های موشکی، محدودیت صادرات و واردات اقلام موشکی به ایران و همچنین تحریم های مربوط به توقیف اموال و ارائه خدمات مالی به افراد و نهادهای ایرانی تحت تحریم شورای امنیت را به اطلاع کشورها رسانده است.
بر اساس مفاد ضمیمه ب قطعنامه ۲۲۳۱، این محدودیت ها تا ۸ سال پس از اجرای برجام (۱۸ اکتبر ۲۰۲۳) ادامه داشت که نهایتاً نیمه شب گذشته به وقت نیویورک و به صورت خودکار خاتمه یافت.


پیام تبریک سیدمحمدتقی علوی مدیر کل ورزش و جوانان استان سمنان در پی کسب مدال برنز ساغر جندقی در مسابقات قهرمانی آسیا به میزبانی(آلماتی ،قزاقستان) سیدمحمدتقی علوی مدیرکل ورزش و جوانان استان سمنان در پیامی کسب مدال برنز مسابقات قهرمانی آسیا به میزبانی آلماتی قزاقستان توسط ساغر جندقی را تبریک گفت. در این پیام آمده است: کسب مدال برنز مسابقات کاراته قهرمانی آسیا توسط ساغر جندقی موجب شادی و سرور ورزش دوستان ایران اسلامی و استان سرافراز سمنان شد. بدون تردید این مدال که در سایه مدد الهی و با همت و تلاش بی وقفه این جوان آینده دار ورزش کشورمان به دست آمد، بسیار ارزشمند و حائز اهمیت است. اینجانب اصالتا از طرف خود و نیابتا از طرف جامعه ورزش و جوانان استان سمنان کسب این مدال و افتخار را به عموم مردم شریف استان سمنان ، به ویژه رشته ورزشی کاراته تبریک عرض نموده و از حمایتهای نماینده معظم ولی فقیه در استان، مقام عالی وزارت ورزش و استاندار محترم ورزشی که با ایجاد انگیزه مضاعف برای ورشکاران که باعث شکوفایی کسب مدال گردیده کمال تشکر و قدردانی را دارم. از خداوند متعال، سربلندی و افتخارآفرینی بیش از پیش ملی پوشان کشورمان به ویژه ورزشکاران ارزنده استان سمنان در آوردگاه آسیایی همراه با اهتزار پرچم مقدس جمهوری اسلامی را مسئلت دارم.
سیدمحمدتقی علوی مدیرکل ورزش وجوانان استان سمنان

سمنان- مدیرکل راه و شهرسازی استان سمنان گفت: در دامغان، هشت هزار و ۴۰۰ نفر متقاضی دریافت زمین در حوزه نهضت ملی مسکن هستند
، سید محمد حسینی طباطبایی صبح یکشنبه در آئین شروع عملیات اجرایی آماده سازی اراضی و ساخت یک هزار و ۷۴ واحد نهضت ملی مسکن شهرستان دامغان به میزبانی سالن ورزشی شهدای مدافع حرم، تاکید کرد: هشت هزار و ۴۲۶ متقاضی از شهرستان دامغان در سامانه نهضت ملی مسکن ثبت نام کردند.
وی از تأمین زمین برای نهضت ملی مسکن در شهرستان دامغان و همچنین شهرهای دامغان، امیریه و دیباج و… خبر داد و افزود: دو هزار و ۴۳۱ تأمین زمین در فاز اول و در مرحله بعدی نیز برای مابقی متقاضیان تأمین زمین انجامخواهد گرفت.
مدیرکل راه و شهرسازی استان سمنان همچنین تاکید کرد: علاوه بر ۳۳۶ واحد تخصیص زمین شده قبلی، عملیات اجرایی یک هزار و ۷۴ واحد ویلایی جدید آغاز خواهد شد.
حسینی طباطبایی با بیان اینکه تاکنون شناسایی و تأمین اراضی به مساحت هزار و ۳۱ هکتار در قالب ۲۷ سایت مسکونی در سطح استان انجام گرفته است، گفت: زمینهای تأمین شده استعداد تأمین و ساخت ۳۴ هزار واحد مسکونی در استان را دارا است.

هشتمین اجلاسیه بینالمللی «مجاهدان در غربت» با حضور نمایندگان جبهه مقاومت از ۶ کشور در دامغان برگزار شد.
هشتمین اجلاسیه بینالمللی «مجاهدان در غربت» با محوریت پاسداشت حجتالاسلام والمسلمین «سید عیسی طباطبایی» نماینده حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبری در لبنان، با حضور حسین امیر عبداللهیان، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران در دامغان برگزار شد.

بنام خداوندبخشنده مهربان داستانهای واقعی قصه های وحید فصل اول چندساعت باپدرم(۱۰۰) این قسمت تابوت وتشیع پیرمردمحله آقاااجااانم جمعیت باصدای صوت قرآن عبدالباسط توی کوچه جمع میشوندوکوچیک وبزرگ هم نداره همه دارن میان؛ابوالقاسم چطوری کجابودی؛ابوالقاسم کاوه پسرحاج آقای کاوه آهنگراست که در آخرین خانه محله زندگی میکنند شمال خانه ابوالقاسم؛باغ اسدالله حاج عموسیدمحمداست که معروف به باغ گیلاسهِ؛ پایین خانه آقای کاوه خانه آقای بلال رضایی پدررضاوعلی است که یکروزدرسال محل رفت وآمدمردم محله است اون روزِ آدم کشانهِ واهالی محل آدمهای پارچه ای درست میکنندو آنجاآتیش میزنند.ابوالقاسم گفت خانه بودم الان شنیدم فوری آمدم لااله الاالله؛محمدرسوال الله؛بحق شرف لااله الاالله تابوت چوبی روی دوش غلام؛حسن آقاومحمدفیروزی واستادابراهیم گرمه(قالیباف)و...از درب کوچیک منزل مرحوم رهبری بیرون آورده شد؛توی کوچه پُرشده ازجمعیت؛کوچه سرپاسبان شاطریان مملوازجمعیت شده؛جمعیت ازتوی کوچه بن بست بیرون آمدتابوت روی دوش اهالی محل بطرف فلکه حرکت کرد همینطورکه جمعیت جنازه رابطرف پایین کوچه حرکت دادن؛ازهمه خانه هااهالی بیرون میآیندخانمها کناردرب خانههایشان ایستادن وبه تابوت نگاه میکنندوفاتحه میخوانندمن ومهدی بنازاده،محمدحسن سعیدوعلی و ابوالفضل حسن آقا،ابوالفضل کرامتی وحسنمش بتول وسیدفرج الله وسیدحسن میرافضلی؛محمد فتح الله ،دایی بهرام حبیبی همه هستن؛او اوه احمدبیابریم دیگه چراایستادی؛آقاعزت الله ذوالفقاری وحاجآقا هادی حاج آقامهدی حبیبی هم جلودرب خانه هایشان ایستاده اندهمینطورکه تابوت عبورمیکنداهالی محل می آیندیک لحظه دست به تابوت میزنندو فاتحه ای میخوانندیابه جمعیت اضافه میشوندیابرمیگردن؛صدای قرآن ازنوارضبط صوت توی دست محمدفیروزی بگوش میرسد اواز جلوی جمعیت حرکت میکندشیخ عبدالحمیدو شیخ حسین معلم جلوی جمعیت بلندذکر شهادتین میگویندوجمعیت هم باصدای بلندتکرارمیکنندبحق شَرف لااله الاالله:محمدرسوالله؛علی ولی الله همه کوچه راپُرکرده وهمه بطرف فلکه حرکت میکنند؛به فلکه که رسیدآقای بهرامی سلمانی نبش کوچه باموهای سفیدهم آمدزیر تابوت راگرفت معلوم بودفاتحه خواندوبرگشت جلوی مغازه؛بعداوآقای مزینانی رادیوساز؛حاج آقا ترابی خیاط؛ وآقای رشیدی باآقای امینیان تلفنچی هم از تلفن خانه بیرون آمدن؛دایی زین العابدین ودایی عباس همتابستی فروشی وکَل رحمت(کربلایی) سلمانی هم آمدن فاتحه ای خواندن و رفتن جلوی مغازه هایشان،اون هم حاج آقای ابدالی قهوه چیه سینی چایی دستش بود گذاشت روی میزجلوی قهوه خانه وآمد زیرتابوت راگرفت تانبش خیابان تهران رفت وبرگشت؛جمعیت جلوی قهوه خانه هم آمدن دست به تابوت میزنندوفاتحهای به جنازه میخوانندهمینطورکه تابوت ازتوی خیابان عبورمیکنه مغازه داران ومردم دستی به تابوت میزنندو فاتحه ای برای جنازه میخوانندوبه مغازه هایشان برمیگردن؛عده زیادی همهمراه تابوت حرکت میکنندآقا منصورنجاتی ومحمد دکه(نیکنام) وحاج آقاطالبی پسته فروش هم از اونطرف خیابانآمدن یک ده بیست متری همراه تابوت حرکت کردن فاتحه ای خواندن ونزدیک کفاشی حاج آقا تقوی کنارمیوه فروشی آقااسماعیل دارابی که رسیدن رفتن اونطرف خیابان ازاونطرف هم حاج آقای جزایی؛وحاج آقاخدابنده لووآقامندس چمن(محمدحسن) آقای حسنی کربلایی امیدوار؛ ازاینطرف هم آقای مرتضوی کفاش؛آقای خطیب زاده؛حسن آقادارند؛آقای هوشمندوآقای عالمی ساندویچی؛حاجآقای غلامی وآقای هوشمندهمه وهمه می آیندزیر تابوت رامیگیرندبعضی یکم بیشترتایک صدمتری همراه تابوت حرکت میکنندو برمیگردن؛الانسرکوچه یزدانی رسیدیم کربلایی باقریانآهنگروپسرانش وحاجآقاملایی حلبی سازهم یکی شان آمدوحاج آقای ملایی بزرگهم ازهمانجادستی بسوی تابوت دراز کردمعلومهِ داره فاتحه میخواند؛حاج آقاکلایی وشاه مرتضی آمدن فاتحه ای خواندن ورفتن؛صدای قرآن وندای لااله الاالله ومحمدرسوالله،علی ولی الله جمعیت ادامه داردجنازه به تخته پُل رسیدوازشیروخورشیدرد شدومردم تابوت رابردن توی حیاط امامزاده محمدزیردرخت توت بزرگ گذاشتن یک چنددقیقه ای مردم فاتحه خواندن ودوباره تابوت راحرکت دادن وازکنارگاراژپرویزی دارن میبرندتوی کوچه مّلو؛تابوت ازکنارزورخانه باستانی گذشتن به کارخانه بستنی آلاسکارسیدن؛جمعیت عبورکردازپشت جمعیت خانمهابودن؛اونهاکه ردشدن به مهدی گفتم آلاسکامیچسبه؛مهدی گفت توی این سرما؟محمدحسنآقا گفت خُل شدی؛گفتم وایستا؛رفتم توی مغازه آلاسکاسازی که به اون کارخانه آلاسکامیگن؛دوزار(دوریال) دادم سه تاآلاسکاپرتغالی گرفتم یک دهشایی همبمن دادآمدم بیرون یکی دادمبه مهدی یکی هم به محمدگفتم حالابریم؛آلاسکاراکه توی دهانم گذاشتم خیلی سفت وسردبودیکم یخ کردم؛مهدی گفت هوای یخ وآلاسکا؛بعدش بسرعت به جمعیت رسیدیم جنازه که به بُکیر ابن اعیان رسید؛رابردن توی مرده شورخانه که غسل بِدن مردم توی محوطه قبرستان منتظرهستند که...ادامه دارد
بنام خداوند بخشنده مهربان داستانهای واقعی قصه های وحید فصل اول چندساعت باپدرم(۹۹) این قسمت چینی بندزن وتابوت چوبی وتشیع پیرمردمحله(۱) آقاااجااانم صدای اوستامیرزارحمت چینی بندزن محیط کوچه راپُر کرده؛میرزا رحمت کلید سازهم است اوتوی بهاروتابستان جلوی مغازه حسن آقا بساط پهن میکنه وتقریباشش ماه دوم هم توی کوچه هادور میزنه وبساطش کنارخانه یاداخل خانه ها است که کمی گرمترباشه؛ مادرگفت وحیدجان بدو به چینی بندزن بگو وایسته تااین دسته گلهای دیروز شماوامیر(شکستن قوری ودیس گل قرمزی)رابدم بند بزنه؛منبادُو رفتم دم درب وباصدای بلندمیرزا رحمت که اسباب کارش روی خورجین دوچرخه هرکولسش بودراصداکردم اورا که تازه ازدم خانه ماعبورکرده بودرا صدا کردم صدای من به میرزا رحمت نرسید یکم اونطرف تر دم خانه مشدعباس رسیده بودوبلند آواز میکردقفل ساز کلیدساز؛چینی گلسرخ بند میزنیم که زن مشد عباس متوجه من شدو میرزا رحمت راصدا کردچینی بندزن متوجه شد ودم مسجد کوچیک کنارخانه مشد عباس ایستادمن از جوی آب پریدم اونطرف رفتم پیشش بهش سلام کردم وگفتم مامانم گفته به ایستید درحال صحبت کردن بودیم مادریک سبد که تویش قوری ودیس وکاسه گلسرخی که توی بازی من و امیر داخل اطاق شکسته بودرابرای بندزدن آورده بود دم درخانه؛میرزارحمت توی درگاه مسجد دم خانه مشدعباس بساطش را پهن کردمن سبدرا ازمادرگرفتم دادم به میرزا،اوشروع بکار کرد منهم تکیه دادم به دیوارکناردرگاه مسجدو محوتماشای او شدم اوقوری راوسط دوکف پاهایش قراردادویک میله عمود که نوکش تیزبود را کنارمحل شکستگی قرار داد درقسمت بالایی این میله یک نخ قرار داشت که به چیزی مثل کمان اره متصل بودمیرزا این نخ را که بطرف چپ و راست میکشید میله عمودی باسرعت زیاد حرکت میکند و نوک تیزاون میلهِ چینی را سوراخ میکردگاهی با دست دیگرش نخ در حال حرکت را به ماده خمیری شکل که آغشته میکند سوال کردم میرزا ببخشیداین خمیر چیه میرزا یکنگاهی بمن کردو گفت مومه آقازاده میخوای یادبگیری؟گفتم چرابه نخ میکشیدگفت این موم وقتی به نخ کشیده میشهِ نخ رامحکم میکنهِ وازپاره شدنش جلوگیری میکندمیرزا همینطور که بامنصحبت میکردکارش راهم انجام میدادگاهی هم محل چرخش نوک میله عمودی راباآب خیس میکردیکطرف شکستگی راسوراخ کردمادرمن راصدا کردوگفت بیا؛نگاه کردم دیدم توی دستش یِ سینی است رفتم اونطرف جوی آب سینی راگرفتم یک قوری چایی وسه تادادچه ونصف لابلو و نان وپنیر خانگی ویک کاسه کوچیک مرباهویج که دیروزبازردک های باغ درست کرده بودبایک قندان توی آن بودرابمن دادگفت این راببربده به میرزارحمت ؛وقتی خوردسینی رابیارگفتم چشب؛من سینی راگرفتم وبردم پیش میرزا رحمت؛میرزادرحالی که کارش رامیکرد گفت ای باباراضی به زحمت نبودم دست شمادردنکندخانِه تان آبدان؛طرف دیگرشگستگی قوری را سوراخ کردیک تیکه سیم مسی کوچیک راگرفت دوطرفش راخم کردوهرطرف رادریک سوراخ گذاشت وازداخل قوری خم کردوازبیرون بایک وسیله آهنی کوچیک چندتاضربه روی این بست زدخوب که محکم شدوبه بدنه قوری چفت شدبایک ماده ای گچ مانندداخل سوراخهایی که بست راازآن عبورداده بودراپُرکردگفتم میرزاببخشیداین چی توی سوراخهای بست ریختیدگفت این باعث میشه محل سوراخهاپُرو آببندی بشه وبااینکارچایی ازسوراخهابیرون نمی آید.؛لااله الاالله؛محمداً رسول الله صدایی بودکه ازپایین کوچه میآمد اینصداآشنابودوغم انگیز؛این صدایعنی یکی فوت کرده وغلام خَرکش وآقای سعیدی مرده شوربامش ممدباربر دارندتابوت چوبی رادم یک خانه ای میبرندکه فوت کرده ؛تابوت خالی ازدم خانه مشدعباس ردشدودنبالش حسن آقاوبچه هاوآقای صیدآبادی صفوروعموسیدعبدالله امیرخلیلی وعده ای دیگرهم بدنبال تابوت حرکت میکنندمحمدحسنآقا ومهدی وخلیل امیرخلیلی ومحمدشیریان وحسن مش بتول وسعید ماوعدهِ دیگری خم دنبال تابوت هستن منهم میرزا چینی بندزن رارهاکردم وبدنبال جمعیت وتابوت بطرف شمال کوچه حرکت کردم ندای لااله الا الله؛محمدارسول الله جمعیت فضای محله راپُرکرده است خانمهای محله هم سراسرکوچه به دیوارها تکیه دادن؛ازسرکوچه حاج آقاشهابی گذشتیم حاج آقانصرالله شهابی هم به جمعیت اضافه شدکوچه تقریبا پُرشده ازجمعیت آقاغلام سرکوچه سرپاسبان شاطریان کناردرخت توت خانه محمدبدین تابوت راروی زمین گذاشتندیک دفعه دلهره پیداکردم باخودم گفتم نکنه ازخانه سرپاسبان شاطریان کسی طوری شده:ازمیان جمعیت جلورفتم سرکوچه که رسیدم مهدی اونجابودگفتم مهدی چی شده مهدی گفت کربلایی رهبری مرده؛کربلایی پیرمردباصفایی بودکه ته کوچه باریک کنارخانه مشهدی ابراهیم گرمه ای قالیباف روبروی کوچه سرپاسبان زندگی میکردظاهراامروزصبح فوت کرده؛ازته کوچه حسن آقابلندگفت آقا غلام تابوت رابیار؛غلام وچندنفرازجمعیت تابوت چوبی رابلندکردن بردن داخل خانه کربلایی صدای قرآن عبدلباسط محیط راپرکرده حاجآقاشهابی بزرگ محله هم رفت داخل خانه پیرمرد؛همه محله جمع شده اندچند لحظه بعد...و ادامه دارد
بنام خداوند بخشنده مهربان داستانهای واقعی قصه های وحید فصل اول چندساعت باپدرم(۹۹) این قسمت چینی بندزن وتابوت چوبی وتشیع پیرمردمحله(۱) آقاااجااانم صدای اوستامیرزارحمت چینی بندزن محیط کوچه راپُر کرده؛میرزا رحمت کلید سازهم است اوتوی بهاروتابستان جلوی مغازه حسن آقا بساط پهن میکنه وتقریباشش ماه دوم هم توی کوچه هادور میزنه وبساطش کنارخانه یاداخل خانه ها است که کمی گرمترباشه؛ مادرگفت وحیدجان بدو به چینی بندزن بگو وایسته تااین دسته گلهای دیروز شماوامیر(شکستن قوری ودیس گل قرمزی)رابدم بند بزنه؛منبادُو رفتم دم درب وباصدای بلندمیرزا رحمت که اسباب کارش روی خورجین دوچرخه هرکولسش بودراصداکردم اورا که تازه ازدم خانه ماعبورکرده بودرا صدا کردم صدای من به میرزا رحمت نرسید یکم اونطرف تر دم خانه مشدعباس رسیده بودوبلند آواز میکردقفل ساز کلیدساز؛چینی گلسرخ بند میزنیم که زن مشد عباس متوجه من شدو میرزا رحمت راصدا کردچینی بندزن متوجه شد ودم مسجد کوچیک کنارخانه مشد عباس ایستادمن از جوی آب پریدم اونطرف رفتم پیشش بهش سلام کردم وگفتم مامانم گفته به ایستید درحال صحبت کردن بودیم مادریک سبد که تویش قوری ودیس وکاسه گلسرخی که توی بازی من و امیر داخل اطاق شکسته بودرابرای بندزدن آورده بود دم درخانه؛میرزارحمت توی درگاه مسجد دم خانه مشدعباس بساطش را پهن کردمن سبدرا ازمادرگرفتم دادم به میرزا،اوشروع بکار کرد منهم تکیه دادم به دیوارکناردرگاه مسجدو محوتماشای او شدم اوقوری راوسط دوکف پاهایش قراردادویک میله عمود که نوکش تیزبود را کنارمحل شکستگی قرار داد درقسمت بالایی این میله یک نخ قرار داشت که به چیزی مثل کمان اره متصل بودمیرزا این نخ را که بطرف چپ و راست میکشید میله عمودی باسرعت زیاد حرکت میکند و نوک تیزاون میلهِ چینی را سوراخ میکردگاهی با دست دیگرش نخ در حال حرکت را به ماده خمیری شکل که آغشته میکند سوال کردم میرزا ببخشیداین خمیر چیه میرزا یکنگاهی بمن کردو گفت مومه آقازاده میخوای یادبگیری؟گفتم چرابه نخ میکشیدگفت این موم وقتی به نخ کشیده میشهِ نخ رامحکم میکنهِ وازپاره شدنش جلوگیری میکندمیرزا همینطور که بامنصحبت میکردکارش راهم انجام میدادگاهی هم محل چرخش نوک میله عمودی راباآب خیس میکردیکطرف شکستگی راسوراخ کردمادرمن راصدا کردوگفت بیا؛نگاه کردم دیدم توی دستش یِ سینی است رفتم اونطرف جوی آب سینی راگرفتم یک قوری چایی وسه تادادچه ونصف لابلو و نان وپنیر خانگی ویک کاسه کوچیک مرباهویج که دیروزبازردک های باغ درست کرده بودبایک قندان توی آن بودرابمن دادگفت این راببربده به میرزارحمت ؛وقتی خوردسینی رابیارگفتم چشب؛من سینی راگرفتم وبردم پیش میرزا رحمت؛میرزادرحالی که کارش رامیکرد گفت ای باباراضی به زحمت نبودم دست شمادردنکندخانِه تان آبدان؛طرف دیگرشگستگی قوری را سوراخ کردیک تیکه سیم مسی کوچیک راگرفت دوطرفش راخم کردوهرطرف رادریک سوراخ گذاشت وازداخل قوری خم کردوازبیرون بایک وسیله آهنی کوچیک چندتاضربه روی این بست زدخوب که محکم شدوبه بدنه قوری چفت شدبایک ماده ای گچ مانندداخل سوراخهایی که بست راازآن عبورداده بودراپُرکردگفتم میرزاببخشیداین چی توی سوراخهای بست ریختیدگفت این باعث میشه محل سوراخهاپُرو آببندی بشه وبااینکارچایی ازسوراخهابیرون نمی آید.؛لااله الاالله؛محمداً رسول الله صدایی بودکه ازپایین کوچه میآمد اینصداآشنابودوغم انگیز؛این صدایعنی یکی فوت کرده وغلام خَرکش وآقای سعیدی مرده شوربامش ممدباربر دارندتابوت چوبی رادم یک خانه ای میبرندکه فوت کرده ؛تابوت خالی ازدم خانه مشدعباس ردشدودنبالش حسن آقاوبچه هاوآقای صیدآبادی صفوروعموسیدعبدالله امیرخلیلی وعده ای دیگرهم بدنبال تابوت حرکت میکنندمحمدحسنآقا ومهدی وخلیل امیرخلیلی ومحمدشیریان وحسن مش بتول وسعید ماوعدهِ دیگری خم دنبال تابوت هستن منهم میرزا چینی بندزن رارهاکردم وبدنبال جمعیت وتابوت بطرف شمال کوچه حرکت کردم ندای لااله الا الله؛محمدارسول الله جمعیت فضای محله راپُرکرده است خانمهای محله هم سراسرکوچه به دیوارها تکیه دادن؛ازسرکوچه حاج آقاشهابی گذشتیم حاج آقانصرالله شهابی هم به جمعیت اضافه شدکوچه تقریبا پُرشده ازجمعیت آقاغلام سرکوچه سرپاسبان شاطریان کناردرخت توت خانه محمدبدین تابوت راروی زمین گذاشتندیک دفعه دلهره پیداکردم باخودم گفتم نکنه ازخانه سرپاسبان شاطریان کسی طوری شده:ازمیان جمعیت جلورفتم سرکوچه که رسیدم مهدی اونجابودگفتم مهدی چی شده مهدی گفت کربلایی رهبری مرده؛کربلایی پیرمردباصفایی بودکه ته کوچه باریک کنارخانه مشهدی ابراهیم گرمه ای قالیباف روبروی کوچه سرپاسبان زندگی میکردظاهراامروزصبح فوت کرده؛ازته کوچه حسن آقابلندگفت آقا غلام تابوت رابیار؛غلام وچندنفرازجمعیت تابوت چوبی رابلندکردن بردن داخل خانه کربلایی صدای قرآن عبدلباسط محیط راپرکرده حاجآقاشهابی بزرگ محله هم رفت داخل خانه پیرمرد؛همه محله جمع شده اندچند لحظه بعد...و ادامه دارد
Strict Standards: Only variables should be assigned by reference in
/home/asreyas/domains/asreyas.ir/public_html/templates/jm_news3/html/pagination.php on line
0
Warning: Illegal string offset 'active' in
/home/asreyas/domains/asreyas.ir/public_html/templates/jm_news3/html/pagination.php on line
0
Warning: Illegal string offset 'active' in
/home/asreyas/domains/asreyas.ir/public_html/templates/jm_news3/html/pagination.php on line
0
Warning: Illegal string offset 'active' in
/home/asreyas/domains/asreyas.ir/public_html/templates/jm_news3/html/pagination.php on line
0
Warning: Illegal string offset 'active' in
/home/asreyas/domains/asreyas.ir/public_html/templates/jm_news3/html/pagination.php on line
0
Warning: Illegal string offset 'active' in
/home/asreyas/domains/asreyas.ir/public_html/templates/jm_news3/html/pagination.php on line
0
Warning: Illegal string offset 'active' in
/home/asreyas/domains/asreyas.ir/public_html/templates/jm_news3/html/pagination.php on line
0
Warning: Illegal string offset 'active' in
/home/asreyas/domains/asreyas.ir/public_html/templates/jm_news3/html/pagination.php on line
0
Warning: Illegal string offset 'active' in
/home/asreyas/domains/asreyas.ir/public_html/templates/jm_news3/html/pagination.php on line
0
Warning: Illegal string offset 'active' in
/home/asreyas/domains/asreyas.ir/public_html/templates/jm_news3/html/pagination.php on line
0
Warning: Illegal string offset 'active' in
/home/asreyas/domains/asreyas.ir/public_html/templates/jm_news3/html/pagination.php on line
0
Warning: Illegal string offset 'active' in
/home/asreyas/domains/asreyas.ir/public_html/templates/jm_news3/html/pagination.php on line
0
Warning: Illegal string offset 'active' in
/home/asreyas/domains/asreyas.ir/public_html/templates/jm_news3/html/pagination.php on line
0
Warning: Illegal string offset 'active' in
/home/asreyas/domains/asreyas.ir/public_html/templates/jm_news3/html/pagination.php on line
0
Warning: Illegal string offset 'active' in
/home/asreyas/domains/asreyas.ir/public_html/templates/jm_news3/html/pagination.php on line
0
Warning: Illegal string offset 'active' in
/home/asreyas/domains/asreyas.ir/public_html/templates/jm_news3/html/pagination.php on line
0
Warning: Illegal string offset 'active' in
/home/asreyas/domains/asreyas.ir/public_html/templates/jm_news3/html/pagination.php on line
0
Warning: Illegal string offset 'active' in
/home/asreyas/domains/asreyas.ir/public_html/templates/jm_news3/html/pagination.php on line
0
Warning: Illegal string offset 'active' in
/home/asreyas/domains/asreyas.ir/public_html/templates/jm_news3/html/pagination.php on line
0
Warning: Illegal string offset 'active' in
/home/asreyas/domains/asreyas.ir/public_html/templates/jm_news3/html/pagination.php on line
0
Warning: Illegal string offset 'active' in
/home/asreyas/domains/asreyas.ir/public_html/templates/jm_news3/html/pagination.php on line
0