خبرنگار ما باشید
داستان های واقعی
-
سلام همشهری عزیزباصدای مختار آمده ایم
Notice: Undefined property: stdClass::$rating in /home/asreyas/domains/asreyas.ir/public_html/templates/jm_news3/html/mod_k2_content/Default/default.php on line 0
Notice: Undefined property: stdClass::$rating in /home/asreyas/domains/asreyas.ir/public_html/templates/jm_news3/html/mod_k2_content/Default/default.php on line 0
Notice: Trying to get property of non-object in /home/asreyas/domains/asreyas.ir/public_html/templates/jm_news3/html/mod_k2_content/Default/default.php on line 0
گالری اخبار
تعداد افراد آنلاین

Super User
Notice: Undefined property: Joomla\CMS\Object\CMSObject::$description in /home/asreyas/domains/asreyas.ir/public_html/templates/jm_news3/html/com_k2/templates/default/user.php on line 0
فصل جدیددوم مادرانه(۲) این قسمت ؛آخرین حمام زنانه مادرررجااانم اخوی حمیدبطرف خانه رفت و عموشهرفرنگهمینطوربلندبلند توضیح میده؛شهر،شهرفرنگه رنگازهمهرنگه؛اینجاراکه الان میبینی خانه خداست وحاجی هادورش میچرخند؛اینجاعرفات است ومناواینجاهم قربانگاه؛ بُدُو بیانگاه کن؛من هم سرم رابردم توی دوربین؛عموشهرفرنگ؛ازاول بلند بلند فیلمرا تعریف میکند ؛اینجاخانهشیطاناست واینجا...توی هوای فیلم و مکه و مدینهبودمگه یکی بادستش محکم زدبه کتف من گفت بزارمنهم تماشا کنم ضربه اش آنقدربودکه مرااز دوربین کنارزد نگاه کردم احمدبهشتی بودگفت بروکنارمنم تماشاکنم منم حولش دادم بیرون؛گفتم بی معرفت چرا حول میدی،براهمین نمی گذارم نگاه کنی؛دوباره همزمان بانقالی عمو شهرفرنگ ادامه اش رانگاه کردم .اینجا جاکه میبینی خانه شیطان است بزن حاجی بزن شیطان درونت رابیرون کن شهر شهرفرنگه رنگ ازهمه رنگه همینجورعموشهرفرنگ ادامه میداد صحرای عرفات و منا و..تاکه فیلم تمام شدسَرم را که ازروی دریچه شهرفرنگ برداشتم دیده چه خبرهِ ؟ بچه های محل برای دیدن شهرفرنگ جمع شده اند وتوی یک صف ایستادن و... اخوی حمیدرفته بودخانه؛گفتم بهترمنهم برم وگرنه ممکنه ی طوری بشه،بطرف خانه رفتم؛همینطور که میرفتم خانه،دم خانه عبدالسین خوان (عبدالله حسین خوان)مادربزرگ حسین ذوالفقاری که خانه اش کنارخانه ماست رادیدم فوری سلام کردم وپیرزن جواب سلام من رادادگفت رفتی خانه مامان راسلام برسان بگوقراربودکَل فاطمه(کربلایی فاطمه)بیادبغچه حمام رابرداردبریم حمام نیامده؛مامان خبرداره کجاست گفتم چشب؛وآرام بطرف خانه رفتم من ازاوحساب میبردم ووقتی میدیدمش شیطنت راکنار میگذاشتم البته تاگفت حمام خوشحال شدم گفتم امروز بامادر میرم حمام؛توی خزینه ی آب بازی میکنم؛فوری رفتم خانه ودیدم کَل فاطمه خانه ماست وبغچه حمام مادررابرداشته بودومیخواست بره ،منبلندگفتم میخوام بیام؛مادرگفت بچه جان بزرگ شدی دیگه بایدباآقات(آقاجانت) بری،شروع کردم به گریه وپاهام رابدیوارکاهگلی خانه میکوبیدم؛مادربلندگفت بچه!!نزن؛دیوارراخراب میکنی؛من توجهی نکردم ومحکم تربه دیوارزدم مادرمحکم گفت نزن بدیوار؛کل فاطمه گفت ولش کن بچه استبزاربیا؛مادررفت لباسام روبرداشت دادبه کل فاطمه گذاشت توی بغچه؛حرکت کردیم دم خانه عَبدُالسین خان کل فاطمه بغچه مادربزرگ حسین راهم برداشت وباهم بطرف حمام سرکرده(حمام خانه پدربزرگم) حرکت کردیم ازدَم دکان حسن آقاگذشتیم حسن آقاکیسه زردکهاراروی تخت خالی کرده؛حاج رحمت الله بهشتی پدراحمدهم مقداری اززُردکهای تازه راجداکرده بودوباصدای بلنداحمدراصدا میکرد؛حواسم رفته بودبه زردکهاوعقب افتاده بودم فوری شروع کردم به دویدن وتادم کوچه حسن آبیاردویدم به کَل فاطمه ومادررسیدم؛وپشت سراونهامیرفتم دم خانه آقامهدی کرامتی بابای بیژن؛دایی حسن توروالیبال زده بودن(یکطرفش به دیواروطرف دیگرهم به درخت وَن کنارجوی بسته بودن) وبابهروزوبهنام کرامتی،حسن وحسین میررحیمی وفرهادکرامتی باتوپ پلاستیکی راه راه قرمز والیبال بازی میکردند ای بابابازعقب افتادم باسرعت خودم رابه دم درحمام رساندم وبااونهاازپله های پیچ وارد سرحمام شدیم بعضی خانمهامحترمانه به مادراعتراض میکنندومیگن اودیگه بزرگ شده بچه نیست ؛زن آقاجان درست نیست؛کل فاطمه رو کرد به اونها وگفت این بچه است هنوز۴سالش نشده و... من بدون توجه به این حرفها لباسهام رابیرون آوردم دویدم توی حمام وازپله های خَزینه بالارفتم پریدم توی آب ودیوارخزینه راچسبیدم شروع کردم به آب بازی وباپاهام شلپ وشلوپ راه انداختم دوسه نفرازخانمهاکه توی خزینه بودن اعتراض کردن گفتن آرامباش بچه؛بعضی هابه حضورمن اعتراض میکنند،بازهم کَل فاطمه میگهبچه است؛مادرداشت بادوسه نفرازخانمهافکرکنم زن مش نوروز بودیواش یواش صحبت میکردکَل فاطمه من راصداکردوگفت بیاپایین من ازاوحساب میبردم رفتم روی سکوی کناردیوارنشستم شروع کردبه لیف وصابون زدن من بعدش باکاسه مسی دوسه بارآب بروی من ریخت ؛زن مش نوروزبلند گفت چه معنی داره!!بچه به این بزرگی بیادحمام زنانه روبه کَل فاطمه کردوگفت پاشو؛پاشو؛ببرش بیرون وهردفعه صداش رابلندترمیکردمن حسابی ترسیدم وشروع کردم به گریه کردن؛مادربه کَل فاطمه گفت پاشوبِبرش زیردوش بعدش همببرسرحماملباساش رابپوش؛زنمش نوروزباصدای بلندگفت اگه دفعه دیگه بیایی حمام زنانه گوشات رامیبُرم میگذارم کف دستت؛دفعه آخرت باشه هااا! من که حسابی ترسیده بودم بعدازدوش گرفتن رفتم سرحمام؛خانم حمامی که بغچهرابازکرده بودحوله راانداخت روی سرم؛کَل فاطمه تنم راخشک کردهق هق گریه ام قطع نمیشدلباسهایم راپوشیدبه خانم حمامی گفت ببرش خانه آق باجی(به مادربزرگم میگفتن)تحویلش بده؛من که حسابی ترسیده بودم وقتی ازحمام بیرون آمدم دست زن حمامی را ول کردم وبطرف خانه بابجانم فرار کردم این آخرین حمام زنانه من بود و...ادامه دارد
بنام خداوندبخشنده مهربان داستانهای واقعی قصه های وحید فصل دوم مادرانه(۱) این قسمت رفتن سعیدبه دبستان مادرِجااانم درخشش صبحگاهی نورخورشید ازشیشه پنجره کوچیک وچوبی رَفِ بالایِ درب ورودی اتاق روی صورت من افتاده وآزارم میدهد (در انتهای سقف قوسی شکل محل اتصال سقف به دیوارداخلی اطاق در ورودی درب درارتفاع تقریبا۲متری پیش آمدگی داردکه به اون رف میگویند) مادر بعضی وسایل یا میوه های پاییزه راروی اون میگذارد تاهم از دسترس بچه هادور باشد هم در دیدچشم باشدمن درجای پایین زیرکرسی خوابیده بودم ومادرباصدای آرامبخشی به سعیدمیگفت بیدارشو؛سعیدجان پسر گلم امروزبایدبری دبستان؛برای خودت مردی شدی؛بلندشوالان آقاجانازباغ میادکه ببرت دبستان؛باشنیدن نام مدرسه غلتی زدم وازخواب بیدارشدم وبلند گفتم مامانمنهم میخوام برم مدرسه؛ مادرگفت باشه؛نوبت توام میشه؛سعیدباشنیدن مدرسه فوری ازجاش بلندشد رفت توی حیاط دم حوض صورتش را بشوره؛امسال خیلی زودسردشده وبرای همین کرسیها رازودترروبراشده؛ صدای قُل قُل سماوربرنجی؛باقوری گُل قرمزی که بخاراز اطرافش بیرون میزنه آهنگ بیدارباش صبح خانه مااست مادربعدازنیایش صبحگاهی معمولا نمیخوابدوکارِخانه راشروع میکند اوجلوی سماورهم؛سفره(پارچه ای قلمکارکاراستادعبیری قلمکار حرفه ای دامغان)راپهن کرده است استکانهای کمرباریک بتعداداعضاء خانواده منظم پشت هم قطار شداند ؛وسط گلهای سفره قلمکار پنیر خانگی وتخم مرغ آپزشده که مادرازکُلُومرغهاآورده؛ چشم اندازه سفره است حاشیه داخلی سفره هم لابلو جزغاله ای(جزغاله ازداغ کردن دنبه گوسفند بدست میاد؛باداغ کردن وآب کردن دنبه راصاف میکنندآنچه روی صافی میمانه راجزغاله میگن که هم بانان میخوریم وهم برای لابلو درست کردن ازآناستفاده میکنیم)این لابلوها راجمعه قبل زن اوستاجعفر با کمک زن مندسن (محمدحسن)مرزه کن پخته بودن چه کیفی داره؛اماامروزهمه حواس من رَفتنِبه مدرسه همراه سعید است؛صدای درب حیاط آمدو یکی واردخانه شددولا شدم اززیر شاخه انار سیاه درب حیاط رانگاه کردم آقاجانم بودکه یک سطل دستش بودازپله ها می آمدپایین؛درب اطاق رابستم ودرب دیگرروبرو حوض رابازکردم میدانستم آقاجانم هروقت ازباغ میادسطل رامیگذارد روی دیواره حوض و آبی به دست وصورتش میزنه؛ رفتم جلوسلام کردم جوابم رادادگفت بیابابا این انجیرهارابگیر؛آقاجانم هروقت ازباغ میآدحتماتوی دست یاجیبش ی میوه یاگلی ازباغ داره؛که بمن یاسعیدمیده؛امیرتازه دوسال داردو نمی تونه چیزی بخوره ؛رفتم انجیرهارااز آقاجانم گرفتم اینها آخرین انجیرهای پائیزی است که حسابی خوش مزه است ؛توی دبل(سطل پلاستیکی) انارهای ترکیده وچندتابِه هم است آقاجانم باآب حوض دست وصورتش را شست و آمد توی اطاق کنار سفره پهن شده نشست؛من وسعیدو مادرهم دورسفره کنارآقاجانم نشستیم اخوی حمیددیشب خانه بابا جانم خوابیده بود ؛مادررفت ی تخم مرغ از زیرمرغها آورد و دم حوض شست وبا یک لیوان داد به آقاجانم؛آقاجانم عادت داره اکثرصبحها یک تخم مرغ را در لیوان می شکنه ومیگذاره جلوی سماور شیر سماور در حال جوش رایکم باز میکنه وبا قاشق کوچیک بهم میزنه و تخم مرغ عسلی درست میکنه وگاهی باعسل گاهی باشکر شیرین و گاهی هم مخلوط باشیر داغ میخورد؛ صبحانه را کامل خوردیم مامانم به آقاجانم گفت امروزسعیدراببر مدرسه روزاول مدرسه است ؛ من گفتم منم میام آقاجانم گفت کجا میایی بابا؟من ازاونجا میخوام برم مغازه ؛مادر گفت مدرسه جای تونیستبیا بروخانه مُلاحاج حسن هنوزتعطیل نشده من گفتم نه نمیخوام باید برم مدرسه؛تا مادررفت سعید راحاضر کندمن یواش یواش رفتم توی اون حیاط بِدُو رفتم بیرون و بعدش هم رفتم توی دالان حیاط حاجعمو سیدعلی اکبر قایم شدم ومنتظرشدم آقاجانم باسعیدبیادتاپشتسرشان منم برم دبستان؛آقام وسعید که از جلو درخانه حاج عموردشدن منیواش پشتسرشان حرکت کردم ؛دم خانه آقای پرویزی رسیدم اوه اوه عجب شانس بدی؛اخوی حمیدازدر خانه بابجان بیرون آمد داره با آقاجان صحبت میکنه؛بعدش هم اخوی حمید بطرف من(خانه)آمد من فوری رفتم توی کوچهحسن آبیار قایم شدم؛ازسرکوچه ردشد شانس آوردم توی کوچه را نگاه نکرد. فوری بطرف فلکه حرکت کردم ولی آقاجانم دیده نمی شدن ؛من بطرف میدان میرفتم که یکی از پشت سرزدبه پشتم صورتم رابرگردان وای وای.. اخوی حمید؛گفتکجابااینعجله:از ترس به لرزه افتادم وگفتم هیج جا؛اوبه آرامی گفتبیا؛بیابریم خانه ازکوچه سیرنمیشی بچه جان؛مجبورا بطرف خانه رفتم وگفتم ای بابا...سرکوچه مدرسه آقادم بَجِنِ آب که ردشدیم عموشهرفرنگ صداش بلندبود؛شهرشهرفرنگ؛رنگ ازهمه رنگ؛کی میخوادبره مکه؛کی میخوادبره مدینه بیاباهم بریم مکه و مدینه؛بُدوُ بیاده شاهی بدِوببین؛شهرشهر فرنگه و...اخوی حمیدیک دهشایی دادبه عموفرنگ گفت بیابرونگاه کن وبعدش هم زودبیاخانه؛اورفتُ عموشهرفرنگ گفت بیاعموبیاشهرشهرفرنگه و...ادامه دارد (چندداستان اول فصل دوم مربوط به قبل ازسال۱۳۴۷ تقدیم میشود)
به گزارش روابط عمومی اداره کل ورزش جوانان استان سمنان،سید محمدتقی علوی مدیرکل ورزش و جوانان استان سمنان در جلسه شورای معاونان و روسای ادارات شهرستان های ورزش و جوانان با حضور علی محمدی عراقی مشاور وزیر ورزش و جوانان در امور ایثار گران ضمن گرامیداشت یاد و خاطره ۲۵۳ شهید ورزشکار استان گفت: اولین تندیس دومین کنگره بزرگداشت ۳ هزار شهید استان سمنان توسط اداره کل ورزش و جوانان استان طراحی و ساخته شد که برگ زرینی بر فعالیت های این اداره کل در راستای ترویج فرهنگ ایثار و شهادت است.
وی بابیان اینکه اداره کل ورزش و جوانان استان در عملکرد سال ۱۴۰۱ رتبه سوم را از بین ۳۱ استان کسب کرد ابراز داشت: بی شک عنایت شهدا است که موجب کسب چنین افتخاراتی برای استان می شود.
مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران استان سمنان با بیان اینکه سمنان جزو استانهای دارای بیشترین تعداد شهید و جانباز است، اضافه کرد: سمنان در زمینه پرداخت تسهیلات اشتغالزایی به ایثارگران از محل بند پ ماده ۱۶ جزو استانهای برتر کشور در سال گذشته معرفی شد.
حسین شکرویان افزود: طبق قانون۱۰ درصد تسهیلات اشتغالزایی مربوط به بند پ ماده ۱۶ باید به ایثارگران تخصیص یابد که سال گذشته تمام این سهم به میزان یکهزار و ۲۰۰ میلیارد ریال اختصاص یافت و در نهایت ۹۴۰ میلیارد ریال تخصیص یافت و ۱۰۰ درصد جذب شد.
وی با بیان اینکه تمام مصوبات شورای ترویج استان سمنان طبق دستور استاندار لازم الاجرا است و این دستورالعمل به دستگاههای مختلف ابلاغ شد، ادامه داد: سمنان استان برتر کشور در برگزاری منظم شورای ترویج در سال گذشته انتخاب شد.
شکرویان تصریح کرد: در راستای تکریم ایثارگران استان سمنان این قشر از جامعه در اولویت واگذاری زمین و خانه در طرح نهضت ملی مسکن این استان هستند.
مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران استان سمنان گفت: حضور مشاور امور ایثارگران رییس جمهور و دبیر شورای مشاوران وزیران در این استان به منظور پیگیری و نظارت بر درخواستها و ارایه خدمات به ایثارگران اقدامی ارزشمند و از مقدمات برگزاری کنگره سههزار شهید این استان در بهار ۱۴۰۳ است.
تجاوزات رژیم صهیونیستی به نوار غزه برای چهلمین روز ادامه دارد در حالی که سخنگوی ارتش رژیم صهیونیستی بامداد امروز چهارشنبه از یورش نیروهای اشغالگر به داخل مجتمع پزشکی الشفا واقع در ضلع غربی مرکز غزه در پی درگیریهای شدید با مقاومت فلسطین و اشغالگران خبر داد.
به گزارش ایسنا، این یورش در پی آن است که ارتش اشغالگر در بیانیهای مدعی شد که یگانهای آن بر اساس «دادههای اطلاعاتی و ضرورت عملیاتی» «یک عملیات دقیق و مشخص علیه حماس در مناطق خاصی از بیمارستان الشفا» انجام می شود

این در حالی است که وزارت بهداشت فلسطین، نیروهای اشغالگر رژیم صهیونیستی را مسؤول کامل جان کادر پزشکی، بیماران و آوارگان مجتمع پزشکی الشفا دانست.
اشرف القدره، سخنگوی وزارت بهداشت غزه به الجزیره گفت: دهها سرباز وارد ساختمان اورژانس مجتمع الشفا شدند و تانکهای اشغالگران به محوطه مجتمع پزشکی یورش بردند. نیروهای اشغالگر زیرزمین بیمارستان الشفا را تفتیش میکنند.
القدره گفت: ما چیزی برای ترس و پنهان کردن نداریم و فقط پزشکان، بیماران و آوارگان در بیمارستان الشفا هستند.
سخنگوی وزارت بهداشت غزه نیز به نوبه خود گفت: اشغالگران اسرائیل پس از محاصره مجتمع پزشکی الشفا از هر طرف، همه افراد را در دایره مرگ قرار دادهاند. بمباران شدید و تیراندازی سنگین به مدت دو ساعت ادامه داشته است.»
دفتر رسانهای دولتی در غزه نیز اشغالگران رژیم صهیونیستی، جامعه بینالمللی و آمریکا را «کاملاً مسؤول حفظ امنیت هزاران نیروی کادر پزشکی، مجروح و آواره داخل» دانست و در عین حال نسبت به انجام قتل عام در بیمارستان هشدار داد.
دفتر رسانهای در غزه در بیانیهای اعلام کرد که ارتش اشغالگر پس از چند روز محاصره مجتمع پزشکی الشفا و تیراندازی به هر چیزی که در داخل آن حرکت میکند، وزارت بهداشت را از قصد خود برای یورش به مجتمع پزشکی الشفا مطلع کرد.
خبرگزاری فلسطین اعلام کرد که مجتمع پزشکی الشفا شامل ۱۵۰۰ شهروند یعنی کادر پزشکی، بیماران و مجروحان شامل نوزادان نارس و حدود ۴۰۰۰ آواره است که در شرایط سخت به دلیل قطع برق و از کار افتادن بیمارستان پس از تمام شدن سوخت قرار دارند.
خبرگزاری رسمی فلسطین (وفا) افزود: بلافاصله پس از اعلام اشغالگران برای قصد حمله به بیمارستان، وضعیت وحشت و ترس در بین بیماران، آوارگان و کادر پزشکی در داخل بیمارستان حاکم شد.
همچنین زقوت، مدیرکل بیمارستانهای غزه به الجزیره گفت: ارتش اشغالگر طی عملیات یورش وارد بخش اورژانس مجتمع پزشکی الشفا شد. اشغالگران به هر کسی که از گذرگاه امنی که برای خروج از بیمارستان تعبیه شده، خارج شود، تیراندازی میکنند. آنها به دو ساختمان جراحیها و اورژانس حمله کردند.

مدیر بیمارستانهای غزه افزود: ارتش اشغالگر تصور میکردند ورود سربازانشان به مجتمع به منزله پیروزی برای آنها خواهد بود، اما هیچ دلیلی بر مقاومت نیافتند.
وی ادامه داد: به نماینده صلیب سرخ اطلاع دادیم که ارتش اشغالگر به مجتمع پزشکی الشفا یورش برده است.
حماس: اشغالگر و بایدن را مسؤول عواقب حمله به مجتمع پزشکی الشفا میدانیم
امروز چهارشنبه، جنبش حماس، کابینه اشغالگر و جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا را «مسؤول کامل عواقب حمله ارتش اشغالگر به مجتمع پزشکی الشفا و آنچه که در نتیجه این جنایت وحشیانه علیه یک مرکز بهداشتی تحت حفاظت کنوانسیون چهارم ژنو کادر پزشکی و هزاران آواره در معرض آن قرار دارند، دانست.
تیم ملی والیبال ایران سال بسیار سخت و دشواری را سپری کرد. این تیم که در سالهای گذشته تبدیل به یکی از قدرتهای جهانی شده بود با مدیریت بحثبرانگیز محمدرضا داورزنی و انتخابهای جنجالی او خاصه درباره سرمربی تیم ملی، قدرتش را از دست داد و حالا نه تنها تبدیل به تیمی معمولی در دنیا شده بلکه در قاره آسیا هم رقابت را به ژاپن واگذار کرده و به دومین تیم قاره کهن شدن، در حال عادتکردن است. همه این اتفاقات حول یک تصمیم هولناک رخ داد: اینکه هدایت این تیم از سرمربیان مطرح خارجی گرفته و به دست بهروز عطایی، یک مربی ایرانی سپرده شد. نفس عمل جذاب به نظر میرسید. فدراسیون و در رأس آن رئیس این نهاد بنا به دلایلی تصمیم گرفتند نیمکت را «ایرانیزه» کنند، ولی مشکل کار آنجا بود که این تصمیم احساسی و بدون کارشناسی صورت گرفت. ماحصل وحشتناک از آب درآمد؛ ایران با بهروز عطایی یکی از ضعیفترین تیمهای لیگ ملتهای جهان شد و حالا شرایط به گونهای رقم خورده که کمترین شانس برای صعود به بازیهای المپیک ۲۰۲۴ پاریس را دارد. محمدرضا داورزنی هم تلاش کرده خودش را از مهلکه بیرون بکشد و از این بگوید که ۴۰ سال به المپیک نرفتیم (دوره قبلی والیبال ایران به این طلسم پایان داد) اگر دوباره هم چنین شود اتفاق خاصی نمیافتد. البته او مسبب اصلی گرفتاریهای والیبال ایران است و اگر بخواهد هم نمیتواند به سادگی از زیر بار انتقاداتی که او را نشانه رفتهاند شانه خالی کند.
به هر روی داورزنی هم به واسطه تجربه طولانیمدتش در مدیریت ورزش، بازی را از بر شده و بلد است چطور ورق را در روزهای بحرانی به سود خود عوض کند. او که از مدتها قبل شایعه بازنشستهشدنش به گوش میرسیده دوباره برای حضور چندباره در انتخابات ریاست فدراسیون والیبال دندان تیز کرده و اگر کسی جلوی عطش بیش از اندازهاش به میز خدمت را نگیرد (که بعید است کسی تواناییاش را هم داشته باشد) میتواند انتهای همین ماه برای چهار سال دیگر مدیریت این رشته ورزشی را در دست خود نگه دارد.
داورزنی برای اینکه حواس را از نتایج و دستاوردهایی که یکی دو سال اخیر داشته پرت کند رو به بازی اسم و فامیل آورده و میخواهد نشان دهد هنوز هم تنها عامل نجاتدهنده این والیبال معمولی است. او که پیشتر با افتخار از سپردن هدایت تیم به دست مربی ایرانی صحبت کرده بود، پس از استعفای بهروز عطایی تغییر موضع داده و چهار مربی خارجی را مطرح کرده که قرار است با یکی از آنها برای هدایت تیم ملی به توافق برسد. البته که بازی اصلی او مطرحکردن اسمی جذابتر است: سعید معروف.
رئیس فدراسیون والیبال ایران پیش از این گفته بود قصد دارد معروف را برای بازی دوباره در تیم ملی پس از خداحافظی از این تیم بعد از بازیهای المپیک راضی کند، ولی وقتی متوجه شد که این صحبتهایش راه به جایی نمیبرد، بازی را جذابتر کرد و معروف را به سمت دیگری هل داد. او حالا میخواهد این شانس را در اختیار سعید معروف بگذارد تا این بار با استفاده از او بتواند ریاستش بر فدراسیون والیبال را تداوم ببخشد. سعید معروف اگرچه از تیم ملی چند سال است خداحافظی کرده، ولی هنوز هم چهره کاریزماتیک و محبوبی بین والیبالیها است. عجیب آنکه او همخوانی خاصی هم با مترومعیارهایی دارد که ریاست فدراسیون والیبال برای سرمربی تیم ملی برشمرده است.
قدرت رهبری، توانایی فنی، خودباوری، مقبولیت، شناخت ظرفیتها و استعدادها، آشنایی با رقبا، انعطافپذیری، اهل تعامل، آشنایی کامل با زبان انگلیسی و تجربه حضور در مسابقات مختلف را ازجمله ویژگیهای مهم سرمربی آینده تیم ملی ایران دانسته است. خیلی عجیب است که همه این ویژگیها به طرز غریبی با سعید معروف همخوانی دارد. جالبتر آنکه داورزنی میگوید چراغ سبز سعید معروف برای نشستن روی نیمکت تیم ملی والیبال را هم دارد: «من در هفته گذشته جلسهای با سعید معروف داشتم و درباره مسائل مختلفی به گفتگو نشستیم و از ایشان خواستم که به تیم ملی کمک کند. سعید تشکر کرد و گفت سال ۲۰۲۱ پس از المپیک از بازیکردن در تیم ملی خداحافظی کردم، بهتر است درحالحاضر که تغییر نسل دادیم و بازیکنان خیلی خوبی داریم، این روال را ادامه دهیم، ولی همیشه و هر جای دیگری بتوانم به تیم ملی والیبال ایران کمک میکنم. من عاشق والیبال و تیم ملی هستم و هرجا باشم و هر کمکی از دستم بربیاید، انجام میدهم. چیزی که الان مشخص است، سعید دیگر بازی نخواهد کرد و با توجه به علاقهمندیاش برای ادامه مسیر حرفهایاش در والیبال در زمینه مربیگری، میتواند با توجه تجربیات و هوش بالایش به تیم ملی و والیبال ایران کمک کند».
درست از روزی که داورزنی چنین اظهاراتی درباره سعید معروف داشته، او تبدیل به سوژه اصلی و شاید انتخاب اصلی فدراسیون والیبال شده است. واضح است که رئیس فدراسیون در این مقطع ورق خوبی برای بقایش در والیبال رو کرده است، ولی عجیب آنکه سرنوشت سعید معروف در این زمینه چندان روشن نیست. همانطورکه عنوان شد این چهره ورزشی شخصیتی کاریزماتیک و محبوب بین والیبالیها محسوب میشود و ویژگی لازم برای هدایت تیم ملی را داراست، ولی واقعیت امر تداعیکننده شرایط این روزهای معروف با روزهای گذشته علی دایی، اسطوره فوتبال ایران است.
دایی هم در روزهایی که زمان زیادی از خداحافظیاش از تیم ملی نگذشته بود همین چهره کاریزماتیک و محبوب را داشت. او اتفاقا مثل همین روزهای سعید معروف، خیلی زود گزینه هدایت تیم ملی شد و شاید در روزی که خودش هم انتظارش را نداشت، به عنوان سرمربی جدید تیم ملی فوتبال ایران معرفی شد. نتیجه چه شد؟ دایی به عنوان سرمایه بینالمللی فوتبال ایران خیلی زود تبدیل به مهرهای سوخته در عرصه مربیان ملی تاریخ فوتبال ایران شد. او بدون آنکه تجربه و درک درستی از شرایط آن روزهای تیم ملی در قالب یک سرمربی داشته باشد، با تصمیمی هیجانی، پیشنهاد فدراسیون وقت را پذیرفت، ولی خیلی سریعتر از حد تصور و پس از کش و قوسی که هنوز خودش اعتقاد دارد یک بازی سیاسی بوده، از دور کنار گذاشته شد.
او دیگر تا همین روزها که کلا از فضای فوتبال ایران کنار گذاشته شده، فرصت سرمربیگری در تیم ملی را پیدا نکرد. خودش بعدها گفته بود اگر زمان به عقب برمیگشت در آن برهه هدایت تیم ملی را قبول نمیکرد. دایی بعدها که در عرصه مربیگری تجربه بیشتری به دست آورد و به نظر میرسید گزینه مناسبتری برای هدایت تیم ملی ایران باشد، با نامهربانی در فهرست سیاه قرار گرفت و نتوانست فرصت انتقال دانش فوتبالیاش در زمان مناسب را در اختیار نسل جدید بگذارد.
حالا مسئله این نیست که سعید معروف حتما به سرنوشت علی دایی دچار میشود، ولی تجربه این فرصت را در اختیار او و تصمیمگیرندگان امر میگذارد تا مانع از تبدیلشدن سعید معروف به علی دایی در عرصه مربیگری تیم ملی شوند. واضح است که این موضوع در دو بافت کاملا جداگانه در حال رقمخوردن است و چه بسا معروف در صورت پذیرش این پیشنهاد در این مقطع، آنهم بدون داشتن تجربه اولیه، مربی موفقی نشان دهد، ولی کیست که نداند علی دایی و اطرافیانش هم آن روزها همینقدر مطمئن بودند.
تیم ملی والیبال ایران سال بسیار سخت و دشواری را سپری کرد. این تیم که در سالهای گذشته تبدیل به یکی از قدرتهای جهانی شده بود با مدیریت بحثبرانگیز محمدرضا داورزنی و انتخابهای جنجالی او خاصه درباره سرمربی تیم ملی، قدرتش را از دست داد و حالا نه تنها تبدیل به تیمی معمولی در دنیا شده بلکه در قاره آسیا هم رقابت را به ژاپن واگذار کرده و به دومین تیم قاره کهن شدن، در حال عادتکردن است. همه این اتفاقات حول یک تصمیم هولناک رخ داد: اینکه هدایت این تیم از سرمربیان مطرح خارجی گرفته و به دست بهروز عطایی، یک مربی ایرانی سپرده شد. نفس عمل جذاب به نظر میرسید. فدراسیون و در رأس آن رئیس این نهاد بنا به دلایلی تصمیم گرفتند نیمکت را «ایرانیزه» کنند، ولی مشکل کار آنجا بود که این تصمیم احساسی و بدون کارشناسی صورت گرفت. ماحصل وحشتناک از آب درآمد؛ ایران با بهروز عطایی یکی از ضعیفترین تیمهای لیگ ملتهای جهان شد و حالا شرایط به گونهای رقم خورده که کمترین شانس برای صعود به بازیهای المپیک ۲۰۲۴ پاریس را دارد. محمدرضا داورزنی هم تلاش کرده خودش را از مهلکه بیرون بکشد و از این بگوید که ۴۰ سال به المپیک نرفتیم (دوره قبلی والیبال ایران به این طلسم پایان داد) اگر دوباره هم چنین شود اتفاق خاصی نمیافتد. البته او مسبب اصلی گرفتاریهای والیبال ایران است و اگر بخواهد هم نمیتواند به سادگی از زیر بار انتقاداتی که او را نشانه رفتهاند شانه خالی کند.
به هر روی داورزنی هم به واسطه تجربه طولانیمدتش در مدیریت ورزش، بازی را از بر شده و بلد است چطور ورق را در روزهای بحرانی به سود خود عوض کند. او که از مدتها قبل شایعه بازنشستهشدنش به گوش میرسیده دوباره برای حضور چندباره در انتخابات ریاست فدراسیون والیبال دندان تیز کرده و اگر کسی جلوی عطش بیش از اندازهاش به میز خدمت را نگیرد (که بعید است کسی تواناییاش را هم داشته باشد) میتواند انتهای همین ماه برای چهار سال دیگر مدیریت این رشته ورزشی را در دست خود نگه دارد.
داورزنی برای اینکه حواس را از نتایج و دستاوردهایی که یکی دو سال اخیر داشته پرت کند رو به بازی اسم و فامیل آورده و میخواهد نشان دهد هنوز هم تنها عامل نجاتدهنده این والیبال معمولی است. او که پیشتر با افتخار از سپردن هدایت تیم به دست مربی ایرانی صحبت کرده بود، پس از استعفای بهروز عطایی تغییر موضع داده و چهار مربی خارجی را مطرح کرده که قرار است با یکی از آنها برای هدایت تیم ملی به توافق برسد. البته که بازی اصلی او مطرحکردن اسمی جذابتر است: سعید معروف.
رئیس فدراسیون والیبال ایران پیش از این گفته بود قصد دارد معروف را برای بازی دوباره در تیم ملی پس از خداحافظی از این تیم بعد از بازیهای المپیک راضی کند، ولی وقتی متوجه شد که این صحبتهایش راه به جایی نمیبرد، بازی را جذابتر کرد و معروف را به سمت دیگری هل داد. او حالا میخواهد این شانس را در اختیار سعید معروف بگذارد تا این بار با استفاده از او بتواند ریاستش بر فدراسیون والیبال را تداوم ببخشد. سعید معروف اگرچه از تیم ملی چند سال است خداحافظی کرده، ولی هنوز هم چهره کاریزماتیک و محبوبی بین والیبالیها است. عجیب آنکه او همخوانی خاصی هم با مترومعیارهایی دارد که ریاست فدراسیون والیبال برای سرمربی تیم ملی برشمرده است.
قدرت رهبری، توانایی فنی، خودباوری، مقبولیت، شناخت ظرفیتها و استعدادها، آشنایی با رقبا، انعطافپذیری، اهل تعامل، آشنایی کامل با زبان انگلیسی و تجربه حضور در مسابقات مختلف را ازجمله ویژگیهای مهم سرمربی آینده تیم ملی ایران دانسته است. خیلی عجیب است که همه این ویژگیها به طرز غریبی با سعید معروف همخوانی دارد. جالبتر آنکه داورزنی میگوید چراغ سبز سعید معروف برای نشستن روی نیمکت تیم ملی والیبال را هم دارد: «من در هفته گذشته جلسهای با سعید معروف داشتم و درباره مسائل مختلفی به گفتگو نشستیم و از ایشان خواستم که به تیم ملی کمک کند. سعید تشکر کرد و گفت سال ۲۰۲۱ پس از المپیک از بازیکردن در تیم ملی خداحافظی کردم، بهتر است درحالحاضر که تغییر نسل دادیم و بازیکنان خیلی خوبی داریم، این روال را ادامه دهیم، ولی همیشه و هر جای دیگری بتوانم به تیم ملی والیبال ایران کمک میکنم. من عاشق والیبال و تیم ملی هستم و هرجا باشم و هر کمکی از دستم بربیاید، انجام میدهم. چیزی که الان مشخص است، سعید دیگر بازی نخواهد کرد و با توجه به علاقهمندیاش برای ادامه مسیر حرفهایاش در والیبال در زمینه مربیگری، میتواند با توجه تجربیات و هوش بالایش به تیم ملی و والیبال ایران کمک کند».
درست از روزی که داورزنی چنین اظهاراتی درباره سعید معروف داشته، او تبدیل به سوژه اصلی و شاید انتخاب اصلی فدراسیون والیبال شده است. واضح است که رئیس فدراسیون در این مقطع ورق خوبی برای بقایش در والیبال رو کرده است، ولی عجیب آنکه سرنوشت سعید معروف در این زمینه چندان روشن نیست. همانطورکه عنوان شد این چهره ورزشی شخصیتی کاریزماتیک و محبوب بین والیبالیها محسوب میشود و ویژگی لازم برای هدایت تیم ملی را داراست، ولی واقعیت امر تداعیکننده شرایط این روزهای معروف با روزهای گذشته علی دایی، اسطوره فوتبال ایران است.
دایی هم در روزهایی که زمان زیادی از خداحافظیاش از تیم ملی نگذشته بود همین چهره کاریزماتیک و محبوب را داشت. او اتفاقا مثل همین روزهای سعید معروف، خیلی زود گزینه هدایت تیم ملی شد و شاید در روزی که خودش هم انتظارش را نداشت، به عنوان سرمربی جدید تیم ملی فوتبال ایران معرفی شد. نتیجه چه شد؟ دایی به عنوان سرمایه بینالمللی فوتبال ایران خیلی زود تبدیل به مهرهای سوخته در عرصه مربیان ملی تاریخ فوتبال ایران شد. او بدون آنکه تجربه و درک درستی از شرایط آن روزهای تیم ملی در قالب یک سرمربی داشته باشد، با تصمیمی هیجانی، پیشنهاد فدراسیون وقت را پذیرفت، ولی خیلی سریعتر از حد تصور و پس از کش و قوسی که هنوز خودش اعتقاد دارد یک بازی سیاسی بوده، از دور کنار گذاشته شد.
او دیگر تا همین روزها که کلا از فضای فوتبال ایران کنار گذاشته شده، فرصت سرمربیگری در تیم ملی را پیدا نکرد. خودش بعدها گفته بود اگر زمان به عقب برمیگشت در آن برهه هدایت تیم ملی را قبول نمیکرد. دایی بعدها که در عرصه مربیگری تجربه بیشتری به دست آورد و به نظر میرسید گزینه مناسبتری برای هدایت تیم ملی ایران باشد، با نامهربانی در فهرست سیاه قرار گرفت و نتوانست فرصت انتقال دانش فوتبالیاش در زمان مناسب را در اختیار نسل جدید بگذارد.
حالا مسئله این نیست که سعید معروف حتما به سرنوشت علی دایی دچار میشود، ولی تجربه این فرصت را در اختیار او و تصمیمگیرندگان امر میگذارد تا مانع از تبدیلشدن سعید معروف به علی دایی در عرصه مربیگری تیم ملی شوند. واضح است که این موضوع در دو بافت کاملا جداگانه در حال رقمخوردن است و چه بسا معروف در صورت پذیرش این پیشنهاد در این مقطع، آنهم بدون داشتن تجربه اولیه، مربی موفقی نشان دهد، ولی کیست که نداند علی دایی و اطرافیانش هم آن روزها همینقدر مطمئن بودند.
امروز در بازار آزاد تا این لحظه قیمت سکه امامی (طرح جدید) 29 میلیون تومان و قیمت سکه تمام بهار آزادی (طرح قدیم) نیز 25 میلیون و 600 هزار تومان است.
قیمت نیم سکه بهار آزادی امروز 15 میلیون و 250 هزار تومان، قیمت ربع سکه بهار آزادی 10 میلیون و 300 هزار تومان و قیمت سکه یک گرمی 5 میلیون و 750 هزار تومان تعیین شده است و به فروش می رسد.
امروز قیمت هر مثقال طلا 10 میلیون و 472 هزار تومان، قیمت طلای 24 عیار در هر گرم 3 میلیون و 215 هزار تومان و قیمت طلای 18عیار در هر گرم 2 میلیون و 411 هزار تومان تعیین قیمت شد.
در بازار آزاد، قیمت طلای دست دوم نیز هر گرم 2 میلیون و 379 هزار تومان قیمت گذاری شده است. قیمت هر گرم نقره نیز 36 هزار و 500 تومان به فروش می رسد.
بهنظر میرسد سیاست اعدام، نتوانسته جلوی رشد قیمت را بگیرد و شیب صعودی طلا ادامه دارد.
نظر شما در اینباره چیست؟ کامنت بگذارید.
Strict Standards: Only variables should be assigned by reference in /home/asreyas/domains/asreyas.ir/public_html/templates/jm_news3/html/pagination.php on line 0
Warning: Illegal string offset 'active' in /home/asreyas/domains/asreyas.ir/public_html/templates/jm_news3/html/pagination.php on line 0
Warning: Illegal string offset 'active' in /home/asreyas/domains/asreyas.ir/public_html/templates/jm_news3/html/pagination.php on line 0
Warning: Illegal string offset 'active' in /home/asreyas/domains/asreyas.ir/public_html/templates/jm_news3/html/pagination.php on line 0
Warning: Illegal string offset 'active' in /home/asreyas/domains/asreyas.ir/public_html/templates/jm_news3/html/pagination.php on line 0
Warning: Illegal string offset 'active' in /home/asreyas/domains/asreyas.ir/public_html/templates/jm_news3/html/pagination.php on line 0
Warning: Illegal string offset 'active' in /home/asreyas/domains/asreyas.ir/public_html/templates/jm_news3/html/pagination.php on line 0
Warning: Illegal string offset 'active' in /home/asreyas/domains/asreyas.ir/public_html/templates/jm_news3/html/pagination.php on line 0
Warning: Illegal string offset 'active' in /home/asreyas/domains/asreyas.ir/public_html/templates/jm_news3/html/pagination.php on line 0
Warning: Illegal string offset 'active' in /home/asreyas/domains/asreyas.ir/public_html/templates/jm_news3/html/pagination.php on line 0
Warning: Illegal string offset 'active' in /home/asreyas/domains/asreyas.ir/public_html/templates/jm_news3/html/pagination.php on line 0
Warning: Illegal string offset 'active' in /home/asreyas/domains/asreyas.ir/public_html/templates/jm_news3/html/pagination.php on line 0
Warning: Illegal string offset 'active' in /home/asreyas/domains/asreyas.ir/public_html/templates/jm_news3/html/pagination.php on line 0
Warning: Illegal string offset 'active' in /home/asreyas/domains/asreyas.ir/public_html/templates/jm_news3/html/pagination.php on line 0
Warning: Illegal string offset 'active' in /home/asreyas/domains/asreyas.ir/public_html/templates/jm_news3/html/pagination.php on line 0
Warning: Illegal string offset 'active' in /home/asreyas/domains/asreyas.ir/public_html/templates/jm_news3/html/pagination.php on line 0
Warning: Illegal string offset 'active' in /home/asreyas/domains/asreyas.ir/public_html/templates/jm_news3/html/pagination.php on line 0
Warning: Illegal string offset 'active' in /home/asreyas/domains/asreyas.ir/public_html/templates/jm_news3/html/pagination.php on line 0
Warning: Illegal string offset 'active' in /home/asreyas/domains/asreyas.ir/public_html/templates/jm_news3/html/pagination.php on line 0
Warning: Illegal string offset 'active' in /home/asreyas/domains/asreyas.ir/public_html/templates/jm_news3/html/pagination.php on line 0
Warning: Illegal string offset 'active' in /home/asreyas/domains/asreyas.ir/public_html/templates/jm_news3/html/pagination.php on line 0